English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
split ticket <idiom> U انتخاب افراد سیاسی برای رای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ticket U بلیت
ticket U بلیط منتشرکردن
ticket U صورت نامزدهای حزبی
ticket U برچسب برچسب زدن به
ticket U اگهی
ticket U ورقه
ticket U بلیط
the ticket U کار صحیح
the ticket U کار شایسته
ticket U بلیط دار کردن
big ticket U گران قیمت
big ticket U با ارزش
straight ticket U اخذ رای دستجمعی برای نمایندگان یک حزب
admittance ticket U بلیطورودی
ticket office U باجه بلیت فروشی
return ticket U بلیط دوسره
season ticket U بلیط فصلی
Where is the ticket office? U باجه بلیت فروشی کجاست؟
A ticket to Bath, please. لطفا یک بلیت به شهر باته.
commutation ticket U بلیط با تخفیف
parking ticket U جریمهبدلیلپارکغیرقانونی
second class ticket U بلیت درجه دوم
this ticket admits one U با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
ticket of leave U سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
ticket office U محل فروش بلیت
ticket punch U بلیت سوراخ کن
trip ticket U بلیط مسافرت
trip ticket U برگه اجازه مسافرت
walking ticket U ورقه خاتمه خدمت
meal ticket U کوپن غذا
meal ticket U ممر درآمد
meal ticket U راه کار و کاسبی
meal ticket U وسیلهی امرار معاش
outside ticket pocket U جیبکوچکبیرونی
ticket collector U بلیطجمعکن
ticket control U کنترلبلیط
show him your ticket U بلیط خودرا باو نشان دهید
ticket counter U جایگاهبلیط
ticket office U باجه فروش بلیت
return ticket U بلیط رفت و برگشت
show your ticket to him U بلیط خودراباونشان دهید
ticket office U باجه
meal ticket U بلیط غذا
How long is the ticket valid? U بلیت تا کی اعتبار دارد؟
ticket collector's booth U باجهتحویلبلیط
split U چاک
split U میلههای باقیمانده
split U وزنه برداری یکضرب فرانسوی
split U یک پا جلوو یک پا به عقب
to split the d. U میانه را گرفتن
split U دوبخشی شکافتن
split U نفاق
split up U از هم جدا شدن از هم پاشیدن
split up U پاره شدن
split up U شکستن
split U ترک
split U انشعاب
split U دونیم کردن
split t U نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
split U از هم جدا کردن
split U شکاف
split U پا باز
split U از جبهه دورافتادن
do split U ضربهای در بولینگ که میله جلو و 7 یا 01 را جا می گذارد
split second U ان
to be split [over something] [with somebody] U موافقت نکردن [با کسی] [سر چیزی]
to be split [over something] [with somebody] U ناسازگاری کردن [با کسی] [سر چیزی]
split up <idiom> U جداشدن
split second U قسمتی از ثانیه
to be split [over something] [with somebody] U مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
split U جدا شدن از گروه
split U ترک برداشتن تقسیم کردن
split U دو نیم کردن
split U شکافتن
split U مساوی
to split one's sides U از خنده روده برشدن
straddle split U وضع باز پاها به طرفین
split bet U شرطدوحالته
split personality U تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
split the difference <idiom> U واریز اختلاف پول
split-level U سه نیم اشکوبی
split link U چاکشاخهایرابط
to split open U با دو نیم شدن [از هم جدا شدن] باز کردن
banana split U نوعیدسر همراهباموز-بستنیوآجیل
split-level U چند سطحی
to split the difference U میانه را گرفتن مصالحه کردن
to split the difference U تفاوت میان دو چیز را دو نیم کردن
split hairs <idiom> U فرق گذاشتن
to split hairs U نکته گیری کردن
to split hairs U باریک بین شدن
to split hairs U موشکافی کردن
split window U پنجره تقسیم بندی شده
split infinitive U مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
baby split U وضعی که میلههای 2 و 7 یا3 و 01 بولینگ باقی می ماند
lickety split U باعجله
lickety split U باسرعت وتعجیل
pocket split U باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ
split peas U لپه
split brain U دوپاره مخ
split bricks U بریدن اجر
split bricks U اره کردن اجر
split cameras U دوربینهای زوجی دوربینهای دوقلو
split decision U رای اکثریت داوران
split end U گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
split-screen U صفحه نمایش دوبخشی
split-screen U صفحه نمایش تقسیم شده
split infinitives U مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
split screen U نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
split screen U صفحه شکسته
split screen U صفحه شکافته
split screen U صفحه تقسیم بندی شده
split screen U صفحه نمایش تقسیم شده
split screen U صفحه نمایش دوبخشی
split-screen U نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
split-screen U صفحه شکسته
split-screen U صفحه شکافته
split-screen U صفحه تقسیم بندی شده
split hair U موشکافی
split pipe U نیم لوله
split trail U سهم باز
split pin U میله لولا
split the uprights U امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
split pipe U ناو
split tackle U تکل قیچی
split spoon U قاشق نمونه برداری
split shift U تقسیم ساعات کار بدو یا چندقسمت
split ring U فنر نمونه گیر
split unit U یکان جدا شده یا مجزا شده
split phase U انشقاق فاز
split wheel U نیم چرخ
split jump U پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
split jump U پرش روسی
split lean U پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
split line U خط قالب
split pea U نخود دولپه
split pea U لپه
split pen U میله لولا
split wheel U چرخ نیمه یا نصفه
split risk U تفکیک خطر
don't split hairs this much <idiom> U مو را از ماست نکشید
don't split hairs this much <idiom> U خیلی مته روی خشخاش نگذارید
split side ring U لبه فنر جدا شدنی
two columns split bet U شرطشکافتندوستون
two dozens split bet U دوتادوجینشرط
split anode magnetron U ماگنترون با اند چند تیغهای
split phase motor U موتور با انشقاق فاز
split sound system U کانال صوتی دوگانه
adjustable split die وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
split half method U روش دو نیمه کردن
split pole converter U تبدیل گر با انشقاق قطب
split pole motor U موتور کمکی
split pole motor U موتور با قطب چاکدار
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com